کد خبر: ۱۲۰۹۴
۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
«ماچندنفر» رسانه‌ای در دل محله «حسین‌آباد»شدیم

«ماچندنفر» رسانه‌ای در دل محله «حسین‌آباد»شدیم

فاطمه ایرانمش به عشق هم محلی‌هایش پای به عرصه ژورنالیست محلی گذاشته و نشریه « ماچند نفر» را سردبیری می‌کند. می‌گوید: بهانه شکل‌گیری «ما چند نفر» برگزاری یک جشنواره کوچک از طرف ارشاد بود.

هیچ‌وقت کار در مطبوعات را دوست نداشتم، هیجان دارد زود دیده می‌شوی، اما مثل کف روی آب است، زود می‌آید و می‌رود. بعضی‌ها این اعتقاد را دارند و اصلا حوصله، هیجان و بگیر و ببند‌های روزنامه‌نگاری و کار روزنامه را ندارند، اما برای خیلی‌ها روزنامه‌نگاری مثل خون توی رگ‌ها می‌ماند، هر کار هم که بکنی کشیده می‌شوی به هیجان‌ها و بالا و بلندی‌های یک کار پر استرس، اما شیرین و دلچسب.

میان حماقت‌های این دنیای پیچیده برای بعضی‌ها آرامش یعنی گفتن از درد‌ها و دغدغه‌های دیگران، مثل همین آدم‌هایی که تعدادشان در محله‌ها کم نیست. برای گفت‌و‌گو با بچه‌های «ما چند نفر» خیلی تلاش کردیم؛ اما بی‌نتیجه بود. تلفن یکی خط نمی‌داد، یکی خطش را واگذار کرده بود و یک نفر از همین چند نفر محله زندگی‌اش را تغییر داده بود.

فاطمه ایرانمش، سردبیر ۲۳‌ساله و جوان محله یک ظهر بهاری آمد پشت خط و از اشتیاق بچه‌ها برای پا گرفتن یک نشریه محلی تعریف کرد و گفت و گفت و گفت و بعد هم با اشتیاق تمام اعلام کرد اگر امکانات باشد هنوز پای کار هستیم.

ایرانمش این روز‌ها دانشجوی کارشناسی ارشد است و لا‌به‌لای همه روز‌های زندگی وکاری‌اش به روز‌های هم محلی‌هایش هم فکر می‌کند و دوست دارد به عشق هم محلی‌هایش یک ژورنالیست محلی هم به حساب آید. اینها برش‌های کوتاه از گپ و گفت چند ساعته ما با فاطمه ایرانمش است که دوست ندارد هیچ تصویری همراهش باشد. حتما برای خودش باور‌هایی دارد که برای ما هم قابل احترام است. جشنواره‌ای که بهانه پا گرفتن نشریه شد

بهانه شکل‌گیری «ما چند نفر» برگزاری یک جشنواره کوچک از طرف ارشاد بود که نشریات تجربی و آماتور فرصت حضور در آن را داشتند و چند نفر از بچه‌های محله بسیج شدند تا نشریه‌ای با استاندار‌هایی که ارشاد اعلام کرده بود، تهیه کنند. موضوع این نشریه محلی بود. یادم می‌آید هفت نفر بودیم، هفت نوجوان حسین‌آبادی برای تهیه یک نشریه محلی خیلی کوچک بودند، اما عشق بزرگی داشتند.

بزرگی این عشق آن‌قدر زیاد بود که ما بچه‌ها ساعات بعد از مدرسه را بگذاریم برای جلسات تحریریه و بنشینم به گپ و گفت و مشورت درباره اینکه جای چه سوژه‌ای خالی است و چه سوژه‌های از محله را می‌توان جنجالی کرد و چه گزارشی را می‌توان کشاند به اتاق شهردار و ...

 

جایزه جشنواره خرج نشریه شد

کانون ما مسجد پنجتن بود. نشریه که بیرون آمد و نتایج جشنواره که اعلام شد، خستگی همه گرفته شد و تازه آنجا بود که بچه‌ها مشتاق به ادامه راه شدند و تصمیم گرفتند جایزه این جشنواره خرج نشریه‌ای برای محله خودشان شود.

محله حسین‌آباد، نخبه، هنرمند و کارگر کم نداشت و همه این افراد می‌توانست یک سوژه برای گفت‌و‌گو باشد. پول جشنواره را گذاشتیم برای خرید پرینتر، تیراژ اولیه ۱۰۰ نسخه بود. موقع نماز توزیع شد. هر شماره که در می‌آمد درخواست‌ها زیاد‌تر می‌شد، بنگاه‌های املاک، سوپر‌های محله و... استقبال آن‌قدر زیاد شده بود که خیلی‌ها درخواست دادن آگهی را هم داشتند، می‌گفتند به لحاظ مالی خودمان تامین‌تان می‌کنیم.

 

ایده‌ها خلاقانه بود

بچه‌ها عشقشان شده بود بروند سراغ بچه‌های قدیم و جوان‌های امروز. یک ماه دغدغه همه بچه‌ها این شده بود که بروند سراغ دانش‌آموزانی که عکس یادگاری گرفته و حالا هر‌کدام برای خودشان کسی شده بودند؛ معلم بودند، مهندس بودند و‌... بچه‌ها می‌خواستند آنها را یک‌بار دیگر کنار هم جمع کنند و بگذارند عکس یک‌بار دیگر تکرار شود. از این ایده‌ها بچه‌ها زیاد می‌دادند و، چون عشقش را داشتند می‌رفتند دنبالش و به هدف هم می‌رسیدند.

 

هم‌فکری می‌کردیم و به نتیجه می‌رسیدیم

ما جلسه سوژه داشتیم، هر بار می‌نشستیم و با هم‌فکری سوژه‌ها را پیدا می‌کردیم، از مشکلات ابتدایی و پیش پا افتاده تا مشکلات بزرگ حسین‌آباد و بعد می‌رفتیم سراغ آنها.

بچه‌ها فکر‌های خلاقانه زیادی داشتند که می‌توانست یک نشریه کم‌نظیر تولید کند، می‌خواستند صفحه شاد باش، ترحیم و تولد بدهند بیرون با کلی نظرات دیگر که اگر عملی می‌شد حال و هوای صفحات را تغییر می‌داد.

 

حسین‌آباد بزرگ شده است

بچه و بزرگ شده حسین‌آباد هستیم، حتی حالا هم که ازدواج کرده و تشکیل زندگی داده‌ام، عاشق محله‌ام هستم و دارم همین جا زندگی می‌کنم، اما حسین‌آباد حالا با حسین‌آباد گذشته خیلی فرق دارد، خیلی بزرگ شده است. آدم‌های جدید زیاد آمده‌اند قدیم ما همه با هم فامیل بودیم.

 

نشریه محلی با مسائل مردم درگیر است و به سوژه‌هایی هم می‌پردازد که با فضای جامعه‌اش ارتباط برقرار‌ می‌کند

شهرک نوید، شایسته حسین‌آبادی‌ها نیست

نه اینکه فکر کنید حرف من است، قدیمی‌های محله روی نام حسین‌آباد تعصب خاصی دارند. یکی از مشکلاتی که ذهن ما را آن روز‌ها به‌شدت درگیر کرده بود تغییر نام محله به نام شهرک نوید بود. انتظار داشتیم که نام یکی از شهدای محله انتخاب شود. شما بگویید انتظار زیادی است.

 

بومی‌ها را بگذارید برای محله‌نویسی

کار محلی‌کردن برای کسانی که بومی آن محله هستند هزار بار شایسته‌تر از این است که کسانی از بیرون بیایند و بخواهند قلم بزنند. نخستین ویژگی‌اش این است که مشکلات محله را با جان و دل می‌شناسند و آنها را دستمایه قرار می‌دهند.

«ماچندنفر» که رسانه‌ای در دل محله «حسین‌آباد»شدیم

 

روز فراموش نشدنی چند نفری‌ها

یادم است چقدر بچه‌های نشریه برای آوردن خط‌۴۵ به محله تلاش کردند، چون مشکلات نداشتن یک خط خاص را حس کرده بودند. روزی که خط‌۴۵ به محله آمد روز فراموش نشدنی بچه‌های «ما چند نفر» بود.

 

این جغرافیا را فراموش کنید

اصلا اعتقادی به تقسیم‌بندی محله‌ها ندارم، بالا شهر و پایین شهر جغرافیایی است که آدم‌ها تعیین کرده‌اند، و‌گرنه وقتی در شهری قدم می‌زنیم که خیابانش ختم به امام‌رضا می‌شود که دیگر جای این حرف‌ها نیست.

 

انگیزه‌ای که پیرزن مسجدی داد

آدم وقتی بازخورد‌های کارش را می‌بیند، خستگی‌هایش فراموش می‌شود. یادم است شب‌های قدر برای شرکت در مراسم رفته بودم مسجد. پیرزن مسنی نشریه دستش بود و داشت برای زن بغل دستی‌اش تعریف می‌کرد اینها را خوانده‌ای .. همین یک جمله کافی بود تا ما برای ادامه کار تشویق و ترغیب شویم.

 

شهرداری کم گذاشت

اوایل شروع فعالیتمان بخش فرهنگی اعلام کرد مسابقات ما را حمایت می‌کند و از این قبیل حرف‌ها، غافل از اینکه برای نقد‌کردن هزینه یک مسابقه ما باید چند جفت کفش پاره کنیم. حرف‌های دیگر بماند، حالا هم ما بچه‌های نشریه «ما چند نفر» برای انتقال تجربه‌های خودمان به آنهایی که پای کارند یا قصد کار دارند، آماده‌ایم. هر چند بچه‌های ما چند نفر تشکیل زندگی داده و رفته‌اند سراغ زندگی‌هایشان، اما هنوز هم کافی است یک یا علی گفته شود تا همه به میدان بیایند.

می‌روم سراغ سوژه‌ها

نخستین سوژه‌ای که سراغش خواهم رفت رشد قارچ‌گونه بنگاه‌ها و مشکلات غیر‌مجاز کار کردن آنها خواهد بود. سوژه‌های خوب کم نیست، مطمئن باشید محله همیشه حرف برای گفتن دارد و پیدا می‌کند. اینکه ویژگی یک نشریه محلی چیست، امر نسبتا مسلمی است و در پاسخ باید گفت، نشریه باید محلی ببیند، همه ابعاد زندگی را در گستره محلی ببیند و همان کارکردی که رسانه در ابعاد ملی و جهانی دارد این نشریه در سطح محلی داشته باشد. فکر کنم آنچه مهم‌تر است این است که ببینیم رسانه محلی و مصداقا نشریه چه ضرورت و لزومی دارد. باتوجه به اینکه شأن کارما شأن مسجدی است لذا از زاویه مسجدی به این مسئله می‌پردازم.

 

خلأ پرداخت به مسائل محلی

طبیعی است که بسیاری از مسایل مبتلابه و ضروریات مردم و محلات قابلیت انعکاس در رسانه‌های فرامحلی را ندارد. نشریه محلی می‌تواند این خلأ را پرکند و آن‌ها را منعکس کند و آنچه که از دریچه یک رسانه می‌تواند مسئله‌ای را در جامعه مطرح و یا حل کند، در حد محلی این نقش را بازی کند و این به عدالت رسانه‌ای کمک می‌کند.

«ماچندنفر» که رسانه‌ای در دل محله «حسین‌آباد»شدیم

 

این موضوعات واقعی است

یکی از آسیب‌های رسانه‌های فعلی در گستره فرامحلی، فاصله داشتن نسبی آنان با زندگی واقعی مردم، خواست‌های آنان و... است. وقتی نشریه در سطح محلی کار می‌کند طبیعتا، چون با مسائل مردم درگیر است و مصداقا به مسائل اشراف دارد لذا به سوژه‌هایی هم می‌پردازد که با فضای جامعه اش ارتباط برقرار‌ می‌کند. این مسئله وقتی دقیق‌تر و عمیق‌تر می‌شود که نشریه مسجدیِ محلی باشد که در این صورت از حیث رویکرد‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ضریب اطمینانی در تراز شان مسجد دارد.

 

زبان ارتباط بین مسجد و محل

این منظر هم حائز اهمیت است که ارتباط مسجداصیل با مردم و بالعکس صرفا در اقامه نماز منحصر نمی‌شود. بلکه این رابطه رفت و برگشتی و دوطرفه است و این دو با مسائل هم نیز ارتباط دارند. خب این ارتباط با ادبیات‌ها و انواع مختلفی باید محقق شود تا طیف بیشتری از سلایق و علایق را پوشش دهد، نشریه محلیِ مسجدی یکی از این زبان‌های مفاهمه و ارتباط است که اتفاقا اگر مثل ما کار نشود! و حق آن به خوبی ادا شود می‌تواند حرکت ساز و تحول آفرین هم باشد ان شاا....

 

حلقه وصل مردم- مردم

زندگی امروزما برخلاف فرهنگ اصیلمان دچار آسیب‌هایی است که یکی از آن‌ها گسست ارتباطی بین مردم است. مشغله و رسانه‌های متنوع امروزی (برخلاف رسانه بودنشان) از جمله دلایل این گسست و نبود ارتباطند، پرداخت به سوژه‌های محلی و انتخاب روش‌های مناسب در نشریه محلی می‌تواند دست روی این آسیب بگذارد و از قدرت رسانه‌ای اش برای اصلاح این روند ضدفرهنگ، استفاده کند. مثلا اگر مردم از احوال همسایه‌های خود باخبر شوند وضع متفاوت خواهد بود با اینکه روند غفلت و بی خبری بینشان حاکم باشد. ما در همین دو شماره‌ای که حتی بسیار ضعیف و ناقص کار کردیم به این مطلب. رسیدیم و بازخورد‌های جالبی هم داشتیم.

 

* این گزارش در شماره ۱۰۰ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۲۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44